بید مجنون



سلام!

مدت هاست هیچ چیزی ننوشته ام. شاید به همین خاطر هست که انگشتانم به طبع دلم لرزش خفیفی گرفته اند! مدت هاست در فضای مجازی سکوت کرده ام و حتی زیر عکس های اینستاگرامم هم هیچ چیزی نمی نوشتم و قسمت نظرات را همیشه می بستم. سکوت کرده بودم و کمی از این فضا اشباع شده بودم.

تو این مدت خیلی اتفاق ها افتاده و مسیر زندگی و شخصیتم به کلی تغییر کرده و شاید کمی شکل گرفته باشه.

ازدواج کرده ام، سرکار میرم، پراید مدل 84 گرفتم و خونه اجاره کرده ام. پس از ادای دین به GLX به یاد نوجوانی ها گوشی نوکیا گرفتم اما لپ تاپ همون لپ تاپ هست!

میخوام دوباره بنویسم اما نه به عنوان تولید محتوا من همون بیننده ای هستم که یک زمانی در دوره رسانه شناسی (اگه اسم دوره را درست گفته باشم) گفته بودند. این بار چارچوب خاصی ندارم و با کسی رودربایستی ندارم. میخواهد از نوشته من خوشش بیاید میخواهد خوشش نیاید.

اعتقاد دارم زلیخا وقتی هدایت شد که با تمام وجود به سمت علاقه اش رفت. این خداست که انسان های صاف و یک دل را هدایت خواهد کرد، نه افرادی که دلشان جایی و قدم هایشان جای دیگر باشد!

والسلام.


شاید مهم ترین ویژگی جمع های دوستانه رفاقت های صاف و ساده بینشون باشه. علاقه زیاد بین بچه ها و قرار های منظم از روی علاقه نه اجبار، یعنی خود بچه ها عطش دیدار مجدد را داشته باشند و موقع خداحافظی برای دیدار بعدی هماهنگ کنند. کافیه یکی از بچه ها مشکلی داشته باشه تا همه بچه ها اولویت های زندگیشون رو کنار بذارند تا اون مشکل دوستشون رو برطرف کنند.

اگر دیدید جمعتون کم کم دیر به دیر تشکیل میشه، دیدار های حقیقی جاشون رو به دیدار های مجازی میدند، حس برتر بینی به دیگران یه نوع افتخار محسوب میشه، مشکلات بچه ها جایی در دل بقیه نداره، رودربایستی ها زیاد میشه و اعتماد کم، مطمئن باشید این جمع در حال از بین رفتن است.

تک تک اعضا به موجودی شبیه مانکن تبدیل شدند برای تزیین زندگی بقیه بچه ها، مثل حضور در مراسم های شادی و غم. نه کاربرد خاص دیگه.

تکلیف خودتون رو با این جمع ها مشخص کنید. یا باشید و کمک کنید یا کات کنید بره.

شاید روز تولدم کمی حال خوبی نداشته باشم و از گذشته خودم با این جمع پشیمان باشم. مشکل از آنجا شروع شد که اوایل تشکیل این جمع به پیشنهاد یکی از آن ها از گروه شهدا آن سال دبیرستان کناره گیری کردم. که بعدش به شدت خجالت زده و پشیمان بودم.

دوست دارم در کنار کسانی باشم که برایم ارزش و احترام قائل باشند نه اینکه تو روی من توهین کنند یا سر کارم بذارند و یا ابزاری باشم برای سرگرمی آنها. فکر میکنم کافی باشه و باید به خاطر عزت نفس خودم هم که شده بعد از 8 سال تمومش کنم.

امیدوارم تصمیم مناسبی گرفته باشم.


برای منی که رشته دوران دبیرستانم ریاضی-فیزیک بود و رشته دانشگاهم مهندسی عمران، کمی عجیب به نظر می رسید که در آن جلسه باشم. شاید بهترین زمان بود که فهمیدم تو این کشور هیچ چیزی سر جای خودش نیست!!

من به عنوان نماینده و ناظر فنی شرکت با رئیس اداره نظارت بر تولید و کنترل کیفی تجهیزات پزشکی و کارشناس ارتوپد فنی آن اداره دور یک میز نشسته و با لحن نسبتا تندی از تولید داخل حمایت می کردم!

لب کلام اینکه آبی از این دوستان گرم نمیشه و تولید داخل همچنان مظلوم و مظلوم تر سخنان رهبر کشور.


رسم عاشقی رو نمیدونستم.

بلد نبودم باید چیکار کنم، فقط میدونستم عاشقم!

مونده بودم بین اعتقادات سفت و محکمم و دل پاره پاره ام.

من رسما عاشق بودم. عشقی به مثال زنجیری کلفت.

اما کمی دیر بود یا بهتره بگم وقت تمام شده بود!

من مانده بودم و کلی آرزو و حسرت و قلبی که کف دستم مانده بود.

اما وقت برای او تمامی نداشت!

او عشقم را به من یاداوری کرد.

یادم میاد پیامش رو سین نکردم و تا صبح این پهلو و آن پهلو میکردم.

اما بازم خراب کردم و ناشی بازی دراوردم.

خراب کردم

تموم شد!

به همین سادگی.


همیشه در اولین برخورد با هر کس شما فقط به شکل و شمایل ظاهری او دقت می کنید و پس از حرف زدن و چندین بار ملاقات شاید کمی از درون او باخبر بشید، حتی در روایت داریم شما موقع سفر و سختی هست که میتوانید طرف مقابلتان را بخوبی بشناسید.

اما دنیای مجازی آدم ها نزدیک ترین حالت شخص به افکار درونش هست، یعنی مفت و مجانی تمام ویژگی های مثبت و منفی خودش را روی سینی گذاشته و به همه نشان خواهد داد! مخصوصا مجاز آدم ها در وبلاگ نویسی!

یه وبلاگ نویسی می گفت کاشکی قبل دیدن تیپ و ظاهر هر کس، از ویژگی های اخلاقی او با خبر می شدیم!!


حس تجربه اولین ها.

مثل اولین روز مدرسه!

اولین دوست!

اولین سفر زیارتی!

اولین سفر به شمال!

اولین روز کار!

و .

هر چیزی اولین بارش برای آدم لذت بخش و شیرینه و ممکنه بعدش تکراری و کمی کسل کننده باشه!

به نظرتون دیدن اولین تصویر بچتون چه حسی داره؟! براتون تکراری میشه؟

 

* با هنسفری گوش کنید:

 

 


هر کسی در حد توانش میتونه فرعون باشه، یعنی فرعون زمانه یا فرعون محیط خودش. به نظرم جایگاهش در آخرت با فرعون زمان حضرت موسی(ع) تفاوت زیادی نخواهد داشت. اون فرعون موقعیت و فرصت بیشتری داشت با پیامبر خدا مبارزه میکرد و تو موقعیت پایین تری داری میتونی به یک ملت ظلم کنی یا به کارمند های زیر دستت یا افراد خانواده ات و یا حتی ظلم به یک مورچه!!

همتون فرعون اید و ظالم!

جایگاه همتون یک جاست! جهنم.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها